تیمور فاتح هند و ایران که ملل را دسته دسته چون گوسپندانی که از برابر شیر
پراکنده شوند از پیش روی خود گریزان یافت ، به گورهای مردگان احترام بسیاری
می گذاشت.
هر وقت که مغولان او شهری تازه را به تصرف در می آوردند و چون داسی که در
کشتزاری از گندمهای رسیده نهاده باشند. مردم آن را از دم تیغ می گذرانیدند و با
آهک آب ندیده و سرهای بریده طاق نصرتهای گران می ساختند ، تیمور در میان غریو
جنگ و برق شمشیر بی آنکه به خود زحمت نگاهی بدین صحنه مرگبار دهد سوار بر
اسبی زرین ، زین می گذاشت و غرق در اندیشه های تیره به قلمرو مردگان می
رفت. آنجا فرود می آمد آنگاه مدتی دراز ، یکه و تنها ، میان مقابر پرسه می زد و هر
وقت که به گور نیاکانی یا امامی یا شاعری یا جنگ آور نامداری برمی خورد سرفرود
می آورد و پارسایانه پیشانی بر سنگ آن گور می نهاد.
وقتی که شهر طوس را در روزی از ماه رمضان گشودند ، سرکرده سواران نمدین کلاه
فرمان داد که آن را شهری بی دفاع شناسند و ویرانش نکنند زیرا پیش از آن فردوسی
شاعر ایرانی زندگانی خویش را سراسردر طوس گذرانیده بود. تیمور برای دیدن گور او
به گورستان رفت و چون جاذبه ای مرموز روح و اندیشه او را به سوی این آرامگاه می
کشید، فرمان داد تا گور را بگشایند. تابوت شاعر غرق در گل سرخ بود.
تیمور از خود پرسید که کالبد خود او ، بعد از آنکه آخرین روز عمرش به سر رسید به
چه صورت در خواهد آمد؟
وقتی که به فلاتهای مرتفع سرزمین خود بازگشت ، در سر راه خویش از ” قره قوروم “
در تاتارستان گذشت که در آنجا چنگیزخان در معبدی برنجین در خواب جاودانه رفته
است سنگ مرمری را که بر گور فاتح چین بود در برابر زائر بزرگی برداشتند که به زانو
در افتاده و پشت به احترام خم کرده بود. اما تیمور به خود لرزید و از وحشت سر
برگردانید.
”فرانسو کوپه“
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :100249
آپاتیه دیروز ... آباده امروز
قلم
اداره کل میراث فرهنگی استان فارس
بانک اطلاعات مسافرتی ایران
سایت دولت
مجتبی کاریکاتوریست
آوای آزاد
