ضمانت آهو

ممکن که نیست آبی دریا کشیدنت
باید به قدر تشنگی اما چشیدنت

ممکن که نیست آبی دریا کشیدنت
باید به قدر تشنگی اما چشیدنت

حتی عقاب‌ها به تماشا نشسته‌اند
مـانند آسـمان به هوای پریدنت

دستان باد پیش قدمهات بسته‌است
پاهای رود، ماتِ به مقصد رسیدنت

تضمین نسل گل قدمت می‌پراکند
مثل نسیم، خاطره دارد وزیدنت

آقا! روایت است که آهوی خسته‌ای
روزی گرفت گوشه‌ی دامان دیدنت

این خاک، سهم غربت ما بی‌پناه‌هاست
با قصـه ضمانـت آهـو شنیـدنت

تقدیر اگر چه تلخ، ولی آقتاب عشق
اینگونه خواست از شب مشهد دمیدنت

دستی به جام بردی و دستی به زلف یار
لا جرعه بود لَختِ جگر سر کشیدنت

یوسف جمال داشت ولی ما دلی که ترد
قیمت شکست موقع ما را خریدنت                               امیر رجبعلی زاده- کاشان