زنانه شدن فقر و خلاءهای قانونی، آوردگاه سوداگران جنسی در جهان • عامل مهم و مؤثر در قربانی شدن افراد، «زنانه شدن فقر» است، فقر جهانی و توزیع نابرابر درآمد و سرمایه در سراسر جهان، زنان را به شدت متأثر ساخته است؛ به گونهای که از یک و سه دهم میلیارد فقیر در جهان، هفتاد درصد آنها را زنان و کودکان تحت سرپرستی آنها تشکیل میدهند که این فقر ناشی از عدم دسترسی زنان به آموزشهای رسمی و فرصتهای شغلی مناسب در کشور متبوعشان است اخبار روز: www.iran-chabar.de شنبه ٢ مهر ١٣٨۴ – ٢۴ سپتامبر ٢٠٠۵ قاچاق زنان و کودکان ... |
روشنی من گل آب
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پکی خوشه زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی تو را با لهجه گل های نیلوفر
صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا
کردم .پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را
از بین گلهایی که در تنهاییم روئید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین
موج تمنای دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی و من تنها
برای زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود
آخرین حرفت!و من بعد از عبور تلخ وغمگینت حریم چشمهایت را بر روی
اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا؟شاید خطا کردم و تو بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی .
وبعد رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد رفتنت یک قلب دریایی ترک
برداشت و بعد رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و بعد رفتنت آسمان
چشمهایش خیس باران بود وبعد رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو هزاران
بار در هر لحظه خواهم مرد و بعد رفتنت دریا چه بغضی کرد کسی فهمید که
تو نام مرا از یاد خواهی برد ومن با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود
نخواهی برد هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد ببین! سرنوشت انتظار من چه
خواهد شد و بعد این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره
آرام و زیبا گفت :
«تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب او خطا کردم. »
ومن در حالتی ما بین اشک و حسرت تو تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و
سرد است ومن در اوج پائیزی ترین ویرانه ی یک دل میان غصه ای از جنس
بغض کوچک یک ابر نمیدانم چرا؟
شاید به رسم عادت پروانگی مان باز هم برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ
آرزوهایت دعا کردم
چارلی چاپلین هنرمندی که با نقش آفرینی خود کوشید تا خنده را برلبانتان جاری سازد .
هم اوکه سالها با نشستن در مقابل تلویزیون از هنرمندی اش لذت برده ایداین بارخود فیلم نامه ای را نوشته است
که بازیگران آن ما انسانهاهستیم. فیلم نامه ای که شایددرقالب طنز مطرح گردیده باشد
ولی حقایقی را گوشزدمی کند که هرانسانی با خواندش به فکرفروخواهد رفت.
واقعیتی که استاد مطهری نیز نتوانستند آن را نادیده بگیرند ودر متن کتاب مسئله حجاب اشاره ای به آن داشتند
.آنچه می خوانید نامه ای است که چارلی چاپلین به دختر خود ژرالدین نوشته است :
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :99697
آپاتیه دیروز ... آباده امروز
قلم
اداره کل میراث فرهنگی استان فارس
بانک اطلاعات مسافرتی ایران
سایت دولت
مجتبی کاریکاتوریست
آوای آزاد